جدول جو
جدول جو

معنی هله ویله - جستجوی لغت در جدول جو

هله ویله
به زودی، بی درنگ
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

انواع آجیل و خوراکی های مختلف که در فاصله های زمانی کوتاه بخورند و سبب اختلال معده بشود
فرهنگ فارسی عمید
(دَ رِ لِ)
دهی است از دهستان والابجرد شهرستان بروجرد واقع در 9هزارگزی جنوب بروجرد و 3 هزارگزی باختر راه شوسۀ بروجرد به دورود. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(هََ لِ لِ)
چیزهای درهم و برهم و نامناسب از خوردنی.
- هله هوله خوردن، غذاهای ناسازگار را با هم و به افراط خوردن
لغت نامه دهخدا
غذاهایی که معمولا مایه خراب کردن مزاج وموجب مرض است تنقلات بی مصرف واحیانا مضر. توضیح مخصوصا خوردن این نوع خوراکیهارا بشکل ریزریزوخرده خرده ودرفواصل زمانی کوتاه (هله وهوله) وعمل خورنده آنرا (هله وهوله خوردن) گویند
فرهنگ لغت هوشیار
غذاهایی که معمولا مایه خراب کردن مزاج وموجب مرض است تنقلات بی مصرف واحیانا مضر. توضیح مخصوصا خوردن این نوع خوراکیهارا بشکل ریزریزوخرده خرده ودرفواصل زمانی کوتاه (هله وهوله) وعمل خورنده آنرا (هله وهوله خوردن) گویند
فرهنگ لغت هوشیار
هیزم، هیزم ریز و درشت
فرهنگ گویش مازندرانی
مرحله به مرحله
فرهنگ گویش مازندرانی